کارگاه تولیدی پیشرو

کارگاه تولیدی پیشرو

تولید بولت وپلیت

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 4711
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->

تماس با ما



ذات

 

ذات مهمتر است یا تربیت

درزمان ها قدیم که امکانات امروزی وجود نداشت پادشاه عادلی بود که مملکت خویش را بخوبی اداره می کرد این پادشاه وزیری زیرک وبا دین وایمانی داشت ازآ نجای که شاه اعتماد زیادی به این وزیر داشت تمام امور کشوری و لشکری را به او واگذار و درحقیقت شاه خودرا آسوده کرده بود واین امر ولیعهد که پسر بزرگ شاه بود را سخت می ازارد و منتظر این بود که از وزیر اشتباهی سر بزند تا اورا ملامت کرده واز کار برکنار کند اما هر کار که می کردتیرش به سنک می خورد بعداز مدتی پادشاه فوت کرد و ولیعهد جای پدر را گرفت و وزیر همچنان بکار خود ادامه می داد شب هنگام شاه جدید مجلسی آراست بود گربه هایی را هم تربیت نمود تا شمع بدست گرفته و مجلس را روشن نگاه دارند و وزیر را دعوت نمود درحالی که شام صرف می نمودند شاه رو به وزیر کرد و گفت ای وزیر انسان به تربیت است یا به ذات وزیر فوراً گفت قبله عالم انسان  به ذات  است شاه گفت خیر همه موجودات به تربیت هستند به اطراف خود نگاه کن اگر این گربه هاتربیت نشده واین مکان را روشن نمی نمودند نمی توانستیم غذا بخوریم وزیر گفت قبله عالم جواب من برای شما قانع کننده نیست فرداشب تمامی فضلا و فقها و دانشمندان رادعوت کرده تا جوابی قانع کننده بدهم شاه قبول نمود وفردای همان شب مجلسی باشکوه تر برپا شد از انجائی که وزیر بسیار باهوش وزیرک بود چند تای بچه موش در جیب قبای خود گذارد  ودیرتر ازهمه وارد مجلس و با خونسردی تمام شروع بخوردن غذا نمود شاه روبه وزیر نمود وگفت چه شد جواب ما جناب وزیر ؟

وزیر رو به حاضرین در مجلس کرد وگفت قبله عالم می فرماید انسان به تربیت است نه به ذات دلیل اش هم گربه های هستند که شمع بدست در اطراف مجلس هستند و شما می بینید چاپلوسها واطرافیان همه بله بله قربان گفته و تائید نمودند وبعضی ها هم سکوت اختیار کرده وحیرت زده نظارت می نمودند بازوزیر خاموش شد  وباخونسردی تمام شروع به غذا خوردن نمود این  وضعیت شاه را بیشتر عصبانی میکرد صبرش تمام شد وباعصبانیت به وزیر گفت جوابی نداری چرا مارا معطل می کنی ؟ وزیر دست درجیبش نمود وگفت قبله عالم اجازه می فرمایند  وموشها را جلوی گربه ها رها  نمود در آن موقع بود که تمامی گربه ها شمع ها رارها کرده و بدنبال موش ها دویدن مجلس آشفته وکاملاً به هم ریخت وغلامان ودرباریان دوباره مجلس را آرام ورشن نمودند وزیر گفت شاید بشود چند زمانی کسی را تربیت نمود اما باز به ذات خود بر خواهد گشت.

شاه و حاضرین در مجلس هوش وزیر راتحسین و تمجید فراوان نموده و مجلس ختم شد و وزیر به کار خود ادامه داد   

(کپی برداری بدون اطلاع از  نوشته فوق منع شرعی دارد )


<-PollName->

<-PollItems->

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: محمدرضا نورمحمدی تاريخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to peishrow2.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com